درمحضرآیت الله بهجت ره
درمحضرآیت الله بهجت ره

درمحضرآیت الله بهجت ره

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت(ره):

https://s4.uupload.ir/files/%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AA%DB%8C_%DA%A9%D9%88%D8%AA%D8%A7%D9%87_cu9b.jpg

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت(ره):

مراسم ختم که تمام شد، جمعیتی دور آقا حلقه زدند؛ دوست داشتند به آقا نزدیک‌تر شوند، التماس دعا بگویند، دستش  را ببوسند. وسط شلوغی، جوانی آمد جمعیت را کنار بزند که ناخواسته با آقا  برخورد کرد؛ آقا محکم به زمین خورد، طوری که عمامه از سرش افتاد. جوان ترسید؛ هاج‌وواج نگاهش را به سمت مردم چرخاند، از خجالت سرخ شد؛ مردم نگران آقا بودند. آقا بلند شد، بدون معطّلی؛ عمامه‌اش را که بر سر گذاشت، گفت: «این عبای ما کمی بلند است، بعضی وقت‌ها زیر پای‌مان گیر  می‌کند و ما را به زمین می‌زند.» جمعیت خندید، آقا هم...   جوان به عبا نگاه می‌کرد. بر اساس خاطرۀ یکی از همراهان آقا

این بهشت، آن بهشت، ص۴۶

همیاران آسایشگاه معلولین و سالمندان گیلان-رشت (خیریه)

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.