درمحضرآیت الله بهجت ره
درمحضرآیت الله بهجت ره

درمحضرآیت الله بهجت ره

کوله بار عاشقان دارد مهیا می‌شود

کوله بار عاشقان دارد مهیا می‌شود

دارد آ ن مهمانی ارباب بر پا میشود

این قدم‌ها خستگی‌ناپذیر مسیر

گر شود نذر فرج بسیار زیبا میشود

این الطالب بدم المقتول بکربلا

انشالله زائراربعین حسینی

و نایب الزیاره شما خواهم بود

از کلیه اقوام و برادران و دوستان عزیز حلالیت می طلبم

تاریخ حرکت ان شاالله  1/8/99

به امید خدا و دیدار مجدد

التماس دعا

ازاینکه چندروزی ازخبرهای جدید دروبلاگ

خبری نخواهد بود عذرخواهم

لطفی مشهدمقدس

آیت الله بهجت ره :

http://uupload.ir/files/4v0o_%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86%DB%8C.jpg

آیت الله بهجت ره :

انسانی که نان خشکی او را سیر میکند،

و یا با سبزی وماست وپنیر میتواند زندگی کند, این همه حرص و طمع به دنیا و مال دنیا برای چه؟!

در محضر بهجت،ج۱،ص۳۱۴

ارزش اشک برای امام_حسین(ع)

ارزش اشک برای امام_حسین(ع)

حضرت آیت‌الله بهجت می فرمودند:

در نزدیکی نجف اشرف، در محل تلاقی دو رودخانۀ فرات و دجله، آبادی‌ای است به نام «مصیب»، که مردی شیعه برای زیارت مولای متقیان امیرالمؤمنین از آنجا عبور می‌کرد. مردی که در سر راه مرد شیعه خانه داشت، چون می‌دانست او همواره به زیارت حضرت علی (ع) می‌رود، او را مسخره می‌کرد.

حتی یک‌بار به امیرالمؤمنین  جسارت کرد و همچنین گفت: به او (امام علی ع) بگو من را از بین ببرد، وگرنه در بازگشت، تو را خواهم کشت! مرد شیعه خیلی ناراحت شد. چون به زیارت مشرف شد، بسیار بی‌تابی کرد

و عرض کرد: شما که می‌دانی این مخالف چه می‌کند؛ چرا پاسخش را نمی‌دهید؟! آن شب آن حضرت را در خواب دید و به ایشان #شکایت کرد. حضرت امیر علیه‌السلام فرمودند: او بر ما حقی دارد که نمی‌توانیم در دنیا او را کیفر دهیم.

مرد شیعه می‌گوید: آری، لابد به‌خاطر آن جسارت‌هایی که او می‌کند، بر شما حق پیدا کرده است؟! حضرت فرمودند: روزی او در محل تلاقی آب فرات و دجله نشسته بود و به فرات نگاه می‌کرد، ناگهان ماجرای کربلا و منع سیدالشهدا علیه‌السلام از نوشیدن آب، به #خاطرش آمد و پیش خود گفت:

عمربن‌سعد کار خوبی نکرد که این‌ها را تشنه کشت، و ناراحت شد و یک قطره اشک از چشم او ریخت؛ از این جهت بر ما حقی پیدا کرد که نمی‌توانیم او را در این دنیا مجازات کنیم.

آن مرد شیعه می‌گوید: از خواب بیدار شدم و به سمت منزل خود رفتم. در سر راه با آن سنی ملاقات کردم. با تمسخر گفت: امامت را دیدی و از طرف ما پیام رساندی؟! مرد شیعه گفت: آری، پیام تو را رساندم و پیامی دارم. او خندید و گفت: بگو چیست؟ مرد شیعه جریان را تا آخر تعریف کرد.

مرد سنی با شنیدن این ماجرا سر به زیر افکند و کمی به فکر فرو رفت و گفت: خدایا، در آن زمان هیچ‌کس در آنجا نبود و من این را به کسی نگفته بودم، علی علیه‌السلام از کجا فهمید؟! بلافاصله شیعه شد.

 رحمت واسعه، ص٢٧٢

آیت الله بهجت(ره) :

http://uupload.ir/files/gcf9_%D8%A2%DB%8C%D8%AA_%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87.jpg

آیت الله بهجت(ره) :

 

 به هیچ امتی چنین قرآنی داده نشده که این همه خواص و آثار داشته باشد نعمت به این بزرگی به ما ‌داده شده ولی مثل این است که اصلا نداده‌اند ..